روزهای کودکی زهرا،روزهای کودکی من است

دل گرفتن ها اندک است ...گاهی وقت آنقدر این اندک ها زیاد میشود که دلی را کاملا میگیرد....

اتاقم هنوز بوی کودکی می دهد...با عکس هایی از زهرا اتاق بیشتر بوی کودکی می دهد.

روزهای کودکی زهرا با خانواده ما سپهری میشود

او را محکم بغل می کنم و شعر آهویی دارم خشگله را برای او می خوانم

زهرا بدون حرکت به لب هایم و چشم هایم می نگرد.

زهرا کودک خانه ی ماست.

ظرف هایی که یازده سال پیش متعلق به من بودن اکنون دست زهراست.

بانگاهی به ظرف های کودکیم که بیش ترین خوشحالیم موقعی بود که مامان جدیدش رو برام میگرفت رو با آهی به یاد می اورم

زهرا هم اکنون مشغول خوردن ظرف هاست.

زهرا مرا به دوران کودکی برگردانده است.

اما دل زهرا نمیگیرد...زهرا میگرید...اما گریه ی زهرا از گرسنگی ست .

من به زهرا حسرت می ورزم

زهرا روز های خوبی را در پیش دارد .

پدرش اورابا اسم هایی با مزه صدا میزند

زهرا خود را در آغوش مادر می اندازد و احساس آرامش میکند.

من او را با تمام وجود دوست دارم


روزهای کودکی زهرا،روزهای کودکی من است

نظرات 16 + ارسال نظر
....کی!!!!مو؟؟؟؟ پنج‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:55 ب.ظ http://helyleh1.blogfa.com

به امید موفقیت برای همه شما..

....کی!!!!مو؟؟؟؟

ممنون .
همچنین

علی جمعه 31 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:45 ب.ظ http://MYGOLF.BLOGSKY.COM

سلام فاطمه خانوم
نکته ای که یشه دید تو نوشته های شما وجیدو اینه که نوشته ها ساعت سه صبح به بعد نوشته میشه همین نشان دهنده بیداری ولاته در 24 ساعت...
اگر حسرتت نسبت به زهرا زیاد شد میتونی به بهانه بوس کردنش لپش گاز بگیری یا بزنیش یا پرتش کنی تو چاه یا......

سلام علی آقا
اره دیگه ما شب زنده داری میکنیم

نه بابا اونقدر عزیزه که غیر بوس هیچ کاریش نمیشه کرد

حاجی شنبه 1 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:13 ب.ظ http://bishehr.com

خیلی نبودی فاطمه حدود سه ماه شد
.
اینقدر قشنگ نوشته ای که موقع خواندنش هی احساسات بر من غلبه می کرد و هی به حال زهرا غبطه می خوردم و به حال تو حسرت.
دنیا همیطوریه دیگه زهرا دلش میخواد یه روز مثل تو بشه . تو می خوای یه روز مثل وحید بشی وحید دلش میخواد مثلا یه روزی مثل من بشه و من هم دلم میخواد یه روز مثل ...بشم و همینجوری میریم تا یه روزی مردم تو مهمونیمون حلوا می خورن
.
هوای زهرا را داشته باش

سلام عمو جان
اومدم
لطف دارید عمو جان
آره واقعا
زنده هزار ساله باشید انشالاه
چشم
ممنون از حضورتون

زهرا شنبه 1 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:17 ب.ظ http://www.msa5.blogfa.com

هله فاطی...سلوم کچلو...چ عجب آخر یه چی نوشتیاااااا
اول ایکه از طرف مو ماچ زهرا نازو میکنیا...دوم ایکه سیکو چ اسم قشنگی رو بچه نادنا"زهرا"
سوم ایکه داروم حساب کتاب میکنوم یازده سال قبل تو چندسالت بوده دقیقا؟؟؟.......یاد کودکی بخیر واقعا....
در آخر ایکه ادم باید باتمام وجود زهرا را دوست داشته باشد

هله زهرا....سلوم ددا....چه کنیم دیگه
چشم....هانه چون مثل اسم تونن قشنگن اما اگه فاطمه میزاشتن بازم قشنگ تر میشد
چهار سال و خوردی
آره اما فقط زهرای ما

sarachekhial یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:00 ب.ظ http://sarachekhial.blogfa.com

با تو هستم♥
صدای باران را می شنوی♥
دانه های باران را لمس می کنی♥
سرت را بالا بگیر♥
روح آبی ات را در فیروزه بیکران آسمان به پرواز در بیاور♥
و ترنم باران را با تمام وجود لمس کن♥
تا تو باور کنی که با تو هستم..... ♥


زیبا بود آجی
خوشحال شدم از حضورت

Darya دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:01 ب.ظ http://azjensebaranam.blogsky.com

نیمه شعبان ولادت آقا امام زمان (عج) بر شما مبارک
مثل همیشه پستها عالی و پر محتوا و زیبان
با آرزوی بهترینها

_______(¯`:´¯)
_____ (¯ `•✦.•´¯)
_____ (_.•´/|\`•._)
_______ (_.:._)__(¯`:´¯)
__(¯`:´¯)__¶__(¯ `•.✦.•´¯)
(¯ `•✦.•´¯)¶__(_.•´/|\`•._)
(_.•´/|\`•._)¶____(_.:._)_¶
__(_.:._)__ ¶_______¶__¶¶
____¶_____¶______¶__¶¶ ¶¶
_____¶__(¯`:´¯)__¶_¶¶¶¶ ¶¶¶¶
______(¯ `.✦.•´¯)_¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶
______(_.•´/|\`•._)¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶
_______¶(_.:._)_¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶
¶_______¶__¶__¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶
¶¶¶______¶_¶_¶¶¶¶(¯`:´¯)¶¶¶¶¶
¶¶¶¶¶(¯`:´¯)¶ _¶(¯ `•✦.•´¯)¶¶¶
¶¶¶(¯ `.✦.•´¯ )¶ (_.•´/|\`•._)¶
¶¶¶(_.•´/|\`•._) ¶¶ (_.:._)¶¶
¶¶¶¶¶¶(_.:._)¶¶¶_ ¶¶¶¶ ¶¶¶
__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶(¯`:´¯) ¶¶ ¶¶¶
______¶¶¶¶¶(¯ `•.✦.•´¯)¶¶ ¶¶¶
____¶¶¶¶ ¶¶ (_.•´/|\`•._)¶¶¶ ¶¶¶
___¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ¶ (_.:._)¶__¶¶¶ ¶¶
___¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶_¶¶¶ ¶¶¶___¶¶ ¶¶
_¶¶¶¶ ¶¶¶¶___¶¶¶ ¶¶¶¶____¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶____ ¶¶¶ ¶¶¶¶_____¶
-_____--------_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
-----_____---_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
----____-----_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
___|___|___|_____|___|___|___|___
__|___|___|____|___|___|____|__|__
___|___|___|____|___|___|_|__|___|_
__|___|___|____|___|___|___|___|__

"دریا....."

ممنون آجی دریا
ممنون از حضورتون

مهربون سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:35 ق.ظ

کودکی ها
کودکی هایم اتاقی ساده بود
قصه ای ، دور ِ اجاقی ساده بود
شب که می شد نقشها جان می گرفت
روی سقف ما که طاقی ساده بود
می شدم پروانه ، خوابم می پرید
خوابهایم اتفاقی ساده بود
زندگی دستی پر از پوچی نبود
بازی ما جفت و طاقی ساده بود
قهر می کردم به شوق آشتی
عشق هایم اشتیاقی ساده بود
ساده بودن عادتی مشکل نبود
سختی نان بود و باقی ساده بود ق. امی پور

به به مهربون جونم
خوبی عزیزم؟
چه زیبا بود

سیما چهارشنبه 5 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:36 ب.ظ http://negah-khakestari.blogfa.com/

سلام
آجیه من
دلم واست یه خیلی تنگ شده بود.
چه خوشگل می حرفین(یکی از نظراتو خوندم)
زهرا کوچولو رو ببوسش.

سلام آجی
من بیشتر عسیسم
ممنون لطف داری
چشم حتما

مجتبی چهارشنبه 5 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:18 ب.ظ http://sekonje.mihanblog.com

سلام بر فاطی خومو
یه پست گذاشتم خوشحال میشم یه سری هم بهمون بزنید . یه واقعیتی رو گفتیم که شاید براتون جالب باشه ...

سلام بر اقا مجتبی
مجتبی نمی دونم چرا وبت باز نمیشه بابا هرکاری میکنم نمیشه

س.ا پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:50 ب.ظ http://s-h-eb1990.blogfa.com/

سلام فاطمه جون
من قربون اون زر بانو با اون تل قشنگش
واقعا دوست داشتنیه

سلام ددا
خدانکنه عسیسم
اینو قبول دارم.هههههه

الهام پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:03 ب.ظ http://welcome-here.mihanblog.com

بوی مهربانی میآید

کجا ایستاده ای ؟ در مسیر باد !؟

اهوووووووووم
سلام آجی
خوش اومدی

نیایش جمعه 7 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 06:00 ق.ظ

سلام خانومی خوبی ؟چه خبر؟
خیلی پستت قشنگ بود
البته ناگفته نماندکه دخترا خودشون شیرین ودوست داشتنی هستند
زهرا جونوببوس
به امیددیدارت گلم

سلام عسیسم .سلامتی
لطف داری
بله صدرصد
چشم
همچنین

هنگامه جمعه 7 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 08:22 ق.ظ http://avayehodhod.blogfa.com

من از تـــــو راه بــــرگشتی نــــدارم بـــــه سمت تـــــو سرازیـــرم همیشه
تـــــو می دونی اگــــه از مـــن جداشی منم که سمت تو میـــرم همیشه
خــــودم گفتم یــــه راه رفتنی هست خــــودم گفتم ولی بــــــاور نکــــردم
دارم می رم کـــه تـــــو فکـرم بمونی دارم میـــرم دعا کن بــــرنگــردم


با هنگامه ی تنهایی
آپم....

الان میام هنگامه جون

آرام چهارشنبه 12 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 06:38 ب.ظ http://nerci-2.blogsky.com

خودت تلنگر زدی که چرا نیومدم بهت سر بزنم. ببخشید بخدا. این روزا تقیربن به همه سر زدم اما اعتراف می کنم از قلم افتادی. ببخشید. تسلیم.
خب، از مطالب فاطمه پیداست که کودکی براش خیلی مهم بوده ، هست و خواهد بود. مطالبت از اعماق وجودته و همین باعث میشه به دل بشینه اما من موافق جمله ی من به زهرا حسرت می ورزم نیستم به شونصد دلیل.
زهرای ریزه پیزه رو از طرف من ببوس عزیزم.

سلام آجی
یعنی من یادت رفته؟اشکال نداره
آره کودکیم با ارزشه برام اما هر مرحله ای باید تموم شه
عامو یه دلیل هم بگی کافین.
چشم عزیزم

حمید فدرر شنبه 15 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 04:03 ب.ظ http://geldan.blogsky.com/

گفتی زهرا!آهان همون زهرایی که وقتی به دهانش نگاه میکنم فکر میکنم یه ماهی جلو چشممه و اونوقته که منم میشم یه غواص و میوفتم دنبالش ولی هر چه دست و پا میزنم بازم حریف باله های ریز و سریعش نمیشم و مجبور میشم از آب بیام بیرون و در حالی که اون داره گاولک میکنه اونو از زمین بردارم و ببوسمش.
امیدوارم امثال زهرا چنان دنیای خوبی رو بسازند که هیچوقت حسرت کودکیشونو نخورند.

سلام حمید جان
زیبا بیان کردی

ایشالاه
خوش اومدی

فریده جمعه 8 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:40 ق.ظ

گبیل عزیز
زندگی همینه
هرگز ... هرگز حسرت نخور
آرزوی خوش بختی برای تو و زهرای عزیز دارم
دلگیر نباش
دلت که گیر باشد رها نمی شوی ...

سلام عزیز دلم واقعا خوش اومدی
اره دیگه
ممنونم عزیزم،همچنین
اره دقیقا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد